بسم الله 

انگلستان است، بحبوبه ی جنگ جهانی دوم . به این پسر نگاه کنید،  به لباس های خاکی اش، به چهره اش، به حالت چهره اش. چقدر درد توی این صورت است . این عکس برایم خیلی خاص است و مدام بهش رجوع می کنم . انگار کن پسرک بمب خورده توی خانه اش ، خانواده اش مرده اند، خانه اش ویران شده، زده بیرون ، همینطوری توی خیابانها آواره بوده و رسیده اینجا . به این کتابفروشی خراب شده که صاحبش رهایش کرده . پسرک پناه برده به این کتابفروشی به کتابها . حتما خسته است ، در چهره اش خستگی موج می زند حتما گرسنه است ، ناامید است وحالا نشسته روی خرابه ها با یک کتاب توی دستش.

چند روز پیش یک کارشناس دانش شناسی و اطلاعات یا همچین چیزی دقیق رشته اش را نمی دانم که کتابدار هم بود مقاله ای نوشته بود و من بخش هایی ازش را خواندم گفته بود تحقیق کرده اند ، دیده اند در کشورهایی که در دوره هایی با بحران روبرو شده اند و شرایط غیر عادی را تجربه کرده اند میل مردم به کتابخوانی بیشتر شده . 

شما یا برای گریز از خودتان کتاب می خوانید یا برای یافتن خودتان .» مت هیل .

نویسنده مقاله پیشنهاد داده بود که در این دوره بحرانی که بخش هایی از کشور درگیر سیل است و همه درگیر مسائل اقتصادی رجوع مردم به کتاب می تواند راهگشا باشد . 

کتابها ، کتاب خوب حداقل یک چیز را به انسان می دهد درد و رنج برای همه  ی انسانها ، همه ی دوران ها و همه ی مکانها بوده، هست و خواهد بود . انسان در رنج تنها نیست و خب هزاران سال است که با همه ی رنج هایش زندگی کرده و ادامه داده . کیفیت این ادامه دادن را خودمان انتخاب کنیم .

+ نمایشگاه کتاب امسال بدلیل مصادف شدن با ماه رمضان نیمه ی اول اردیبهشت برگزار می شود . اگر اشتباه نکنم چهارم تا چهاردهم .


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها