بسم الله 

برادرم داشت آهنگی از چاووشی را زمزمه می کرد، یک بیت را گفت و خواند و رد شد. من ماندم ولی. من پشت آن بیت سنگین بدجوری ماندم. 

دیدم تمام این سالها داشتم جان می کندم که ثابتش کنم. دیدم تمام زندگیم، جوانیم و شور و نشاط زندگیم را رویش گذاشتم .

ثابت شد ؟ 

نه ! 

چرا ؟ 

چون تو نمی توانی به کسی که تشنه ی آب است چلو کباب تعارف کنی !!!

چاووشی چی خوانده بود ؟ برادرم چی را زمزمه کرده بود ؟ 

تکیه کن به قلب من، همیشه همراتم .»



 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها